اندر حاکیت وی چت
اجتماعي
اندر حاکیت وی چت
شنبه 30 آذر 1392 ساعت 11:55 | بازدید : 1524 | نویسنده : داريوش | ( نظرات )

برداشت اول )سال هزار و سیصد و هفتاد ، من  دانشجو دانشگاه ملی ایران بودم ( دانشگاه شهید بهشتی فعلی)  یه همکلاسی داشتیم که وضعیت مالی خوبی داشت. یه روز سر کلاس دیدم که :صدای عجیب  دیلینگ دیلینگ دیلینگ . از آن سوی کلاس بلند شد. پوریا هم با یه غرور خاصی یک وسیله عجبیب و غریب را بیرون آورد و گفت الو!!!!!!!! حالا تصور کن ما چقدر با دیدن این صحنه تعجب کردیم . بابا این دیگه چییه؟!  بعد از کلاس همه بچه ها دورش کردنند ، بهش گفتیم پوریا این چه بود . گفت بهش میگن موبایل . تلفنی که دیگه سیم نداره هر جا بخوای میتونی اونو ببری و تماست را  با تمام دنیا برقرارکنی ، درست مثل بی سیم . با ناباوری قیافه را درهم کردم گفتم:  پوریا ما درسته دهاتی هستیم ولی احمق که نیستیم ما را سر کار بذاری . بلافاصله گفت یه شماره بگو . من هم بی درنگ شماره خونمونو دادم . گوشی را داد دستم . صدای زنگ توگوشام پیچید. باورم نمیشد . تا اینکه ننم از آن سوی  سیم، نه نه، سیم که نداشت،  از آن سوی بی سیم گفت الو . واقعاً صدای ننم بود . با تعجب و ناباوری گفتم سلام ننه و..... اینگونه من با تکنولوژی موبایل آشنا شدم .

 برداشت دوم ) هر وقت توی خیابان ولیعصر قدم می زنم ، اونقدر جاذبه های رنگارنگ ، از در ختان کهن سر به فلک کشیده |، تا جوی آب زلالی که نمیدونم از کدام قنات تهران سرازیر شده بگیر تا مغازه های رنگارنگی که وقتی جیب آدم خالی است جذابیت آنها مضاعف میشه .همینطور که داشتم توی احوال مشوش عابرین پیاده که هر کدام شتابان به سوی در حرکتند بودنند غور میکردم ، متوجه جوان آراسته و خوش تیپی شدم ، که داشت راه میرفت خودش با خودش تند تند حرف میزد.  تصورش را بکنین من احساسی چطور بغض کردم،  به حال  طفلک بیچاره که توی اول جونیش بر اثر  فشار های زندگی به سرش زده و خلاصه شده مشتری پرو پا قرص  امین آباد . شب توی خونه هر کاری میکردم نمیتونستم از فکر آن جوان بیچاره بیرون بیام . سجاده نمازمو که پهن کردم ، دستای خالیمو به سوی خدای گرفتمو گفتم خدایا به داد این مردم برس. بعد ها که من هم به لطف موسسه صاحب یک خط موبایل شدم برای خرید گوشی در به در از این مغازه به ان مغاز میرفتم تا اینکه بلاخره یک گوشی ان 100 سامسونگ که توی اون روزها آخرش بود را با خودم به خونه آوردم . ذوق زده جعبه را باز کردم سیم کارتو توش جادادم . یه گوشی هم داشت که بعد متوجه شدم به اون هنسفری میگنه ( اگه غلط ننوشته باشم) تازه متوجه شدم اون جوان خوش تیپ نه تنها دیونه نبوده بلکه کلی کلاس داشته و صاحب آخرین مدل گوشی بوده . برداشت سوم )سال ها گذشته پدیده به نام "اس ام اس " خطوط تلفن به اصطلاح همراه را  مزین کرد. حالا اگه نمیتونستی اس ام اس ارسال کنی یه مقدار افت داشت . این بود که همه به شدت به سمت فعال کردن این پدیده جدید رفتند. حالا دیگه زندگیمون شده بود "اس ام اس" بازی و رد بدل جوک های آنچنانی. زیاد طول نکشید که از فرستادن جوک های  "اس ام اسی" خسته شدیم.حالا وقت یه چیزی جدیده تا کلی سرگرممون کنه .

 برداشت چهارم ) پیشرفت های لازم را کرده بودیم . وقت جولان دادن بلوتوس بود . خدا پدر مخترعشو بیامرزه ، میگی چرا؟ ، خوب معلومه برای اینکه مشگل دیالوگ توی مهمونی های خانوادگی از بین رفت ، وکلی درگیریهای خانوادگی که بر اثر سو تفاهم زبان لعنتی بود خود به خود پاک شد . چرا که همه سرشون توی موبایل های پشرفتشون بود. و مشغول بلوتوس کردن فایل های مختلف برای هم.

 برداشت آخر ) گوش یها روز به روز پیشرفت کرد . دوربین عکاسی و فیلمبرداری ، ضبط صوت ، رادیو ، تلویزیون ، ماهواره ، و کلی آبشن دیگر رو  یک جا توی یک کوشی کوچک جا دادند. به خودم میگفتم اگه مثلاً بیست سال پیش پوریا( همون همکلاسی مایه دارم ) به من میگفت که این گوشی هم دوربین فیلم برداری ، هم ضبط صوته، هم عکاسی میکنه، هم رادیو ، هم تلویزیون، قطعاً بهش میگفتم خودتی .توی این گیر ودار ، نوبت رقابت شرکت اپل و سامسونگ شده . هر روز یه چیز جدید . بلاخره ما شدیم آیفون بدست و کلی با اون آرم سیب گاز زده حال و حول کردیم، ولی امان از این وی چت . از وقتی که اومده نه تنها درآمد خوشگل وبی دردسر شرکت مخابراتو تحت و شعاع قرار داده بلکه باعث شده که خیلی کمتر به دیدار هم بریم . باید یه فکری کرد . مسئولین محترم برای حل معضل عدم ارتباط مردم با هم و عدم  صله رحم به فکر افتادن که در آستانه شب چله وی چت  را فیلتر کنن. اینطور مردم دوباره خونه پدر بزرگ ها جمع میشنه و گوش و دلشنو میدن بدست فال حافظ و قصه های اسطوریی شاهنامه که  با صدای زیبای پدر بزرگ خوانده میشه . بابا خدا رو شکر ما یه عده ای را داریم به داد این فرهنگ برسه . خدا کنه هر چی زودتر موبایل ممنوع بشه تا ارتباط های دیداری بیشتر و بیشتر بشه .

داریوش

30/09/92

 



موضوعات مرتبط: اجتماعی , ,

|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مطالب مرتبط با این پست










می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
hamid در تاریخ : 1392/10/5/4 - - گفته است :
سلام . دوست عزیز .
ماشااله با این همه بازدیدی که وبلاگت داره می تونی حسابی ازش پول در بیاری .
کاری که خودم دارم انجام میدم و خداییش راضی هستم .
سایتی بهت معرفی می کنم که خودم هم دارم استفاده می کنم فقط کافیه ثبت نام کنی و نیم ساعت کدش رو توی وبلاگت بزاری اگه راضیت نکرد سریعا کد رو بردار ولی مطمئن باش مثله خود من مشتری دائمی این سایت می شی .
کافیه وارد این آدرس بشی :
http://zigzig.ir/user/signup/ref:667
و ثبت نام کنی و کدش رو بزاری توی سایتت اون وقت بعد از چند روز که حسابت به ده هزار تومن رسید درخواست برداشت بده و همون روز پولت رو توی حساب بانکیت تحویل بگیر .
دوست عزیز توی این دوره زمونه که هزینه های زندگی زیاده نباید شانس پول درآوردن راحت و بی دردسر رو از دست داد .
فقط نیم ساعت امتحانش کن و خوشت نیومد دیگه استفاده نکن .
موفق باشی
اگرم نخواستی لااقل از وبلاگ من هم دیدن کن لطفا و نظر بده
یاحق


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
آخرین مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آسمان آگاهي و آدرس aflak.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 233
:: کل نظرات : 97

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 7

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 27
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 52
:: بازدید ماه : 563
:: بازدید سال : 16133
:: بازدید کلی : 70657